نشست علم و فرهنگ عمومی
کرسی ارتباطات علم و فناوری یونسکو با مشارکت انجمن ترویج علم ایران و به مناسبت هفته علم در خدمت صلح و توسعه، نشست «علم و فرهنگ عمومی» را برگزار کرد.
در این نشست، دکتر هادی خانیکی (استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی و رئیس کرسی ارتباطات علم و فناوری یونسکو)، دکتر مقصود فراستخواه (عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی) و دکتر رضا صمیم (عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) سخنرانی کردند. این جلسه به طرح مسئله علم، فرهنگ و جامعه پرداخت و روز سهشنبه 22 آبان 97، از ساعت 16 تا 18، در سالن شورای دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا ، فراستخواه ابتدا با گرامیداشت یاد مرحوم قانعیراد، به مقاله پژوهشی این استاد جامعهشناسی در خصوص آموزش عالی در ایران پرداخت و گفت: قانعیراد در رساله دکتری خود میخواست دریابد چطور روحیه علمی در سده سوم تا پنجم قکری در ایران پا گرفت و دورانی درخشان در تاریخ ثبت شد تا ما امروز از آن به عنوان خاطرهای تمدنی سخن بگوییم.
فراستخواه: در اوایل سده 1200، علم آموزی کار نخبگان بود
فراستخواه سپس با ارائه تعریفی اجمالی از فرهنگ عمومی به عنوان «شیوه زندگی و معانی جمعی» گفت: با این تعریف از فرهنگ عمومی، وضع علم در ایران مبهم و مناقشهآمیز است. در اوایل سده 1200، علم در ذهن نخبگان با انتقال محصولات علمی بروز پیدا کرد. تودههای جامعه از علم و نظام نوین معرفتی بیخبر هستند و در ذهن آنها، همچنان نظامهای قدیمی دانایی حاکم است.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: در دهه 1250 جنبش آموزشی از جانب نخبگان کلید میخورد و همزمان با آن، اصلاحات امیرکبیر و تاسیس دارالفنون شروع می شود. به همین ترتیب جنبش مدرسه سازی رشدیه نیز پا میگیرد و این روند تا نهضت مشروطه ادامه پیدا میکند. در مشروطه جنبش آموزشی دنبال شد و هرچند همچنان عاملان آن نخبگان جامعه هستند اما کمکم بخشهایی از جامعه همگرایش به تحصیل علوم جدید به وجود میآید.
در پهلوی دوم، علم آموزی فرزندان مورد توجه قرار گرفت
این جامعه شناس با اشاره به جنبش نوسازی در 1290 شمسی گفت: در این دوره شاهد روند علم آموزی فرزندان هستیم. سپس مدرنیزاسیون دولتی پهلوی دوم آغاز میشود که طی آن علم در دستور کار دولت قرار میگیرد. این مدرنیزاسیون البته معایبی دارد که بیش از حد دولتی و مبتلا به بروکراسی نفتی بود و فرصت برابری را تولید نمیکرد به طور خلاصه، ناکارآمد و ناتوان بود.
این استاد جامعه شناسی با اشاره به تجربه مدرنیته در جامعه گفت: در دوران پهلوی دوم، روشنفکران و گروههای شهری حس نوعی مدرن شدن را احساس میکنند هرچندی تصوری آرمانگونه از علم وجود دارد. به تعبیری احساس می شد این نظام دانایی، برای حل تمام مسائل بشری کارآمد است. همین باورها بود که فرهنگ عمومی علم را میساخت اما هنوز کاملا به فرهنگ عمومی تبدیل نشده بود که مدرنیزاسیون شکست خورد؛ و این پروژه دشوار در نیمه راه، شکست خورده متوقف شد.
تمام واکنشهایی که در جهت علم آموزی با تاسیس دارالفنون و دانشگاه تهران اتفاق افتاد، هیاهویی بیش نبود؛ طبق آمارها در 1980 میلادی ایرانیان 15 سال به بالا به طور متوسط 2-3 سال تحصیل میکردند.
وی ادامه داد: اما باید گفت الان به طور متوسط ایرانیان 9-10 سال درس میخوانند و انباشت بزرگی در حال رخ دادن است. اکنون در دوره پساگسست هستیم و فرایندی که قبلا طی شده غنا پیدا نکرده و انباشت نیافته و حرکتی سینوسی داشته است.
78 درصد مردم ایران تقدیرگرا هستند
فراستخواه با مرور یافتههای تعدادی از پیمایشهای ملی یادآور شد: ایرانیان برای علم ارزش قائل هستند. طبق پیمایش منوچهر محسنی 86 درصد از مردم ایران، نقش علم و دانش را در زندگی مهم میدانند. در همین رابطه در نیمه دهه نود، قانعیراد مشخص کرد 90 درصد جامعه ایران معتقدند اسلام برای علم ارزش قائل است.
وی در ادامه با اشاره به پژوهشی که خودش در دهه هشتاد انجام داده است، گفت: در جامعه تعارضاتی زیادی در خصوص باورها به علم وجود دارد. مثلا نتایج پیمایشها مشخص میکند 78 درصد مردم در زندگی اجتماعی خود تقدیرگرا هستند؛ در حالیکه 20-30 درصد علم گرایی در ایران وجود دارد. 34 درصد دانشجویان و 25 درصد غیردانشجویان به نحو بارزی به نظام معرفتی علم باور دارند. به رقم رشد کمی علم آموزی در ایران، علم هنوز وارد زندگی ما نشده است.
وی با اشاره به مفهوم «تقاطع ارزشهای فرهنگی» ادامه داد: ایران ارزشهای فرهنگی یکدست و منسجمی ندارد و ارزشهای درون جامعه همگرا نیستند. صورتهایی از دینورزی در ایران وجود دارد که در آن علم موضوعیت ندارد و حتی مشروعیت را از علم میگیرند و علم را معرفتی موجه نمیدانند. این وضعیت میتواند به این سوال پاسخ دهد که چرا فرهنگ علمی در ایران قوام نمیگیرد!
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: ایران یک جامعه آموزش عالی دیده است. همه خانوادهها به نحوی با نظام آموزش عالی درگیر هستند و در اغلب خانوادهها، افرادی با تجارب دانشگاهی حضور دارند. با این وجود علم در زندگی فردی و جمعی ما حضور ندارد.
وی ادامه داد: 55.2 درصد جامعه درگیر آموزش عالی هستند. در دنیا رتبه 31 را در نرخ ناخالص آموزش عمومی داریم. رتبه ایران در شاخص لگاتوم در شاخص آموزش 71 است و در این شاخص وضعیت بهتری نسبت به سایر شاخصها داریم.
نابرابری آموزشی در ایران بالاست
نویسنده کتاب «دانشگاه و آموزش عالی: منظرهای جهانی و مسئلههای ایرانی» گفت: علم در زندگی ما وارد نشده و در آسمان همانند ستارهها میدرخشد. نابرابری آموزش در ایران 37.3 است؛ در حالی که کشورهای دارای توسعه انسانی بالا نمره 7 را دارند. علم به طور متوازن وارد جامعه ایران نشده است. توانایی ما در جذب استعدادهای درخشان از نمره هفت، نمره 1.8 است و در حفظ آنها نمره 2.5 را داریم و هنوز نتوانستهایم حاصل علم آموزی دانشگاهی را وارد چرخه کار کنیم.
وی ادامه داد: در ایران این احساس عمومی وجود دارد که پزشکی و مهندسی بیشتر از علوم انسانی بیشتر به درد جامعه میخورد. یعنی علوم اجتماعی مسیر دشواری پیشروی خود و گویا مردم از این رشتهها قطع امید کردهاند؛ احساس مردم نسبت به علوم انسانی مبهم است.
وی در خصوص فعالیتهای فرهنگی و علمی ایرانیان گفت: انجمنهای علمی هفتمین اولویت مشارکت اجتماعی جامعه ایران است. 16.2 درصد از گذران اوقات فراغت زنان در باشگاههای ورزشی است و تنها 0.6 درصد از اوقات فراغت آنها در انجمنهای علمی سپری میگشود.
وی ادامه داد: نتایج یک مطالعه ملی نشان میدهد در سال 86 ، تنها یکهفتم پاسخگویان در فعالیت های علمی مشارکت دارند. به همین ترتیب 85 درصد پاسخگویان در همایشهای علمی شرکت نمیکنند و 61.5 درصد از دانش آموزان و دانشجویان در ای علمی عضو نیستند و 70 درصد هیچگونه گفتگوی علمی ندارند.
این استاد دانشگاه گفت: 67.3 درصد دانش آموزان و دانشجویان تمایل دارند به خارج از کشور برای ادامه تحصیل بروند. اینها ذخائر ژنیتیکی هستند. با فرض ثابت بودن این شرایط از هر ده نفری که از کشور خارج میشوند تنها 2 نفر خواهان بازگشت به ایران هستند. بخش کوچکی از استفاده مردم از اینترنت فعالیت های علمی است و بیشتر اوقات به تفریح و سرگرمی میگذرد. وضع علم در فرهنگ ایران همچنان مبهم است.
فراستخواه در پایان افزود: اگر می خواهیم فرهنگ عمومی علم در ایران شکل بگیرد باید اجازه دهیم علم وارد زندگی شود و برای خود حوزه عمومی ایجاد کند و مثلا برنامهای علمی همانند برنامه ورزشی 90 داشته باشد تا سوژههای دانشگاهی جدی شوند و نهادهای دانشگاهی به وجود بیایند در چنین شرایطی میتوان انتظار داشت که فرهنگ علمی، رشد پیدا کند.
رضا صمیم: نظام دیجیتال، تولید دانش کلاس را بی معنا کرده استنظام دیجیتال تولید دانش کلاس درس را بی معنا کرده است؛ درکشور ما، هنوز نظم قبلی مستقر نیست، اما با پیامدهای نظام دیجیتال تولید دانش روبرو هستیم.به گزارش گروه دانشگاه ایرنا ، این جمله بخشی از اظهارات رضا صمیم استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم است که در نشست «علم و فرهنگ عمومی در ایران» مطرح شد.
صمیم در این نشست گفت : علم برای ما ابزار مرتبط شدن به منابع ثروت است. شرایط تولید دانش فاصله زیادی با نقطه عالی دارد. در سه -چهار سال گذشته متوسط توقف دانشجویان تا مهاجرت 4-5 سال بود اما این عدد الان به یک ماه رسیده است. علت این مساله را سیاسی نمیدانم و به باور من، مسالهای جامعوی است. ما در تاریخ معاصر سه حکومت کاملا متفاوت مشروطه، پهلوی و جمهوری اسلامی را تجربه کردهایم اما در هر سه دوره شاهد فاصله مردم با نظامهای دانش بودیم.
وی در خصوص مفهوم «اجماع معرفتی» گفت: تا اجماع معرفتی وجود نداشته باشد دانش به وجود نمیآید، وقتی از دانش حرف میزنیم باید از آموزش و به وجود آوردن دانش هم سخن بگوییم. وضع ما در آموزش و ترویج قابل قبول است و حتی در تولید دانش، آمارهای مبتنی بر علم سنجی وضع ما را بد گزارش نمیکند هرچند مقداری از این وضعیت ناشی از مقاله سازیهاست که این سال ها دنیا سختگیرتر شده است.
این جامعه شناس در تشریح نظامهای دانشی در تولید تاریخ گفت: دانش در سه نظام اجتماعی، آموزش داده و تولید میشود. یکی نظام های پیشامدرن و سنتی است که در آن همبستگی و پیوند افراد مبتنی بر خون و خانواده است. در این نظامها همزمان با استقرار نظام آموزش، فرآیند تولید نیز اتفاق میافتد. در این نظامها آموزش دانش مبتنی بر منطق آموزش خانوادگی است. در این نوع نظام، میانجی اجتماعی خانواده آموزش دهنده دانش است و آموزش دانش امری خصوصی و تولید دانش هم مبتنی بر نهاد خانواده است.
وی در ادامه گفت: در منطقه سنتی آموزش دانش، لحظه به وجود آمدن دانش، «اجماع معرفتی» رخ میدهد و این اجماع در سطح کلان جغرافیایی اتفاق میافتد. در این نظم توافق آموزش دیدگان و نخبگان ایجاد میگردد.
صمیم در بیان مشکلات نظام سنتی دانش گفت: یکی از دلایل ناکارآمدی این شکل از تولید دانش، تصادفی وغیرقابل پیش بینی بودن آن است. تولید دانش در آن، مبتنی بر لحاظات عاطفی و هیجانی است که نظم مدرن نمیتواند آن را بپذیرد.
امروزه دیگر آموزش به میانجی خانواده شکل نمیگیرد بلکه در عصر جدید، این نهادهای مدنی هستند که نقش میانجیگری تولید دانش را بازی میکنند. به بیانی ساده، نظام اجتماعی جدید تولید و ترویج دانش، دانشگاهها هستند.
وی این باره به تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و یادآور شد: دارالفنون مبتنی بر منطق سنتی عمل میکرد. حدود 80 درصد از کسانی که در دارالفنون درس میخواندند از خانواده نخبگان بودند اما مدارس رشدیه به طور کل متفاوت بودند. در مدارس رشدیه تقریبا همه این فرصت را دارند که از آموزش بهره مند بشوند.
صمیم ادامه داد : علم در گذشته برای همه دستیافتنی نبوده است به همین دلیل مقدس دانسته میشده است.
وی به «لحظه گذار به نظام جدید در ایران» اشاره کرد و درباره آن این طور گفت: اگر نفت کشف نمیشد هیچ وقت ایران به نظام جدید تولید دانش ورود پیدا نمیکرد. سال 1312 بازنگری در قرارداد دارسی انجام می شود و پول نفت افزایش چشمگیری پیدا میکند. دولت این امکان را پیدا میکند تا نظامی جدیدی از آموزش را به وجود بیاورد و ما شاهد هستیم که دانشگاه تهران 1313 تاسیس میشود.
این جامعهشناس سپس با اشاره به صاحب نظران و نسل اول اساتید دانشگاه تهران گفت: دعواهای درونی اینها برآمده از تقابل نظم گذشته تولید دانش با اشکال جدید تولید دانش است. به عقیده من، توانایی خلاقیت این افراد درون دانشگاه کاهش پیدا میکند. دانشگاه در ایران بیشتر خود را بر آموزش دانش متمرکز کرده است. ما با دانشگاه وارد فرآیند جدید تولید دانش میشویم. در نظم جامع دانش، آموزش اولویت دارد.
وی همچنین در خصوص تعارضات میان نظام سنتی تولید دانش و جریان های متاخر تولید و ترویج دانش گفت: کنکور ما را دارای نوعی نهاد مدنی در قالب نظم جدید تولید دانش میکند. 75 درصد از خانوادههای ایرانی ترجیح میدهند فرزندانشان در شهرخودشان درس بخواند؛ این نشان از مقاومت شکل سنتی تولید دانش در برابر اشکال نوین آن است.
صمیم با اشاره به تحولات فضای مجازی و دنیای دیجیتال گفت: سومین شکل دانش، با میانجی شبکههای اجتماعی است. این شبکهها آزادی فوق العاده غیرقابل تصوری را به وجود آورده است. ما اکنون با این نظام دانش روبرو هستیم در حالی که هنوز مراحل قبل را به درستی عبور نکردهایم.
«نظام الگوریتمی دانش، نظام دیجیتال تولید دانش کلاس درس را بی معنا کرده است؛ در کشور ما هنوز نظم قبلی مستقر نیست و اما با پیامدهای نظام دیجیتال تولید دانش روبرو هستیم. این وضعیت ناسازگار ناهمزمانی دو نظام تولید دانش در ایران، فجایعی را به بار آورده است. در نظام الگوریتمی دانش، همه حضور دارد و تودههای مردم می توانند از دانش تغییر دهد. »
این جامعه شناس یادآور شد: فردی که آموزش می دهد باید خود را با مخاطبانش تطابق دهد و استاد دیگر مدرس نیست بلکه یک سلبریتی است و مساله او نمایش دادن خودش هست. نظام سنتی دانش در ایران همیشه با سیاستگذار چالش داشته است . منتها نظام الگوریتمی دانش سیاست را دور میزند چرا که امکان تسلط مالی وجود ندارد.
وی در پایان گفت: ما به لحظه تولید و خلق دانش نرسیده ایم. هرچه تولید می کنیم شکل دست دومی از تولیدات است. برای تولید باید یکی از این نظام ها را مستقر کرده و وارد کنیم.
هادی خانیکی: ارتباطات جدید علم مبتنی بر تعامل
هادی خانیکی به عنوان آخرین سخنران این نشست، در سخنانی کوتاه گفت: شفیعی کدکنی (محمدرضا ، نویسنده و شاعر متولد 1318) نقدی را به ساختارها مطرح میکند، او می پرسد چه چیزی در دوره طلایی اسلامی وجود داشت که از آن عارفان و شاعران و متفکران دست اول بیرون میآمدند که همه اینها در سطح جهانی در فراز هستند.
«وی در نهایت میگوید، باید ببینیم اینها ذیل چه ساختار بزرگتری قرار داشتند که همه این نیروها را به ترازی بالاتر می برد. چون ساختارها در اوج بودند، لذا محصولات آنها هم در اوج قرار میگرفتند.»
وی ادامه داد: ساختار، ساختارها آزادی خرد و قدرت عقل بود. وقتی ابوریحان بیرونی می خواهد ببینید زمرد چشم اژدها را کور می کند یا نه، این کار به تجربه به آزمون میگذارد.
این استاد دانشگاه سپس به تشریح دوران قاجاریه پرداخت و گفت : منابع و متونی که در گزارشهای علمی در دوره قاجار نوشته میشدند، بیشتر مبتنی بر گفتههای سوم شخص غایب یا گمان و خواب است. یعنی این گفتهها استوار بر خرد نیست.
وی سپس به طرح یک مساله و ایده پرداخت و گفت: باید بپرسیم علم چگونه در جامعه عمومیت پیدا میکند؟ سیاستگذاری علم چگونه است؟ چرا استادی که با نهادهای مدنی ارتباط دارد، شان و مرتبه علمی اش بالا تلقی نمیشود؟ چرا استادی که این رفتار و مواجهه را با حوزه افکار عمومی داشته باشد، متهم به ژورنالیسم می شود.
این استاد ارتباطات در ادامه گفت: اگر بخواهیم علم در جامعه محترم شمرده شود باید این تعاملات گسترده تر شود. ارتباطات جدید علم مبتنی بر گفت و گو و تعامل است؛ ارتباط گران علم مترجم علم هستند. با جامعه کمتر انتقادی برخورد می کنیم و باید نقد شود تا کالای خرد در جامعه موضوعیت داشته باشد. دانشگاهی شدن جامعه به سمت تفکر و نقد برود.
نظر شما :