به مناسبت هفتهی آگاهی از مغز
نقد روانکاوانه و مغزکاوانه فیلم «برادرم خسرو»
نشست نقد روانکاوانه و مغزکاوانه فیلم برادرم خسرو که شنبه هفتم اسفند با حضور بیش از 80 نفر از دانشجویان و پژوهشگران ارتباطات و علوم شناختی برگزار شد. عبدالرحمن نجلرحیم، متخصص مغز و اعصاب و مغزپژوه اجتماعی و سروناز تربتی، استاد ارتباطات دانشگاه آزاد به عنوان سخنران در این نشست حضور داشتند. در ادامه، گزارشی از مهمترین موارد مطرح شده در این نشست را میخوانیم.
تربتی در واکاوی ارتباطات میانفردی و چگونگی گفتوگوی شخصیت اصلی فیلم (ناصر/خسرو و میترا / خسرو) از منظر نظریات لکان گفت:
*در نظریات رایج ارتباطات به دو خصیصه توجه ویژه شده است: ۱-ارتباط خطی که پیام از فرستنده، آگاهانه و ارادی به گیرنده منتقل میشود. ۲-ارتباط موثر که در نهایت موجب همدلی و فهم متقابل میشود که مهمترین عامل آن در ارتباطات میانفردی، گفتن و شنیدن است؛ نظریات کلاسیک ارتباطات از تفکر مدرنِ سوژهمحور دکارت (میاندیشم، پس هستم) که ایگومحور بوده و ارادی عمل میکند، تاثیر پذیرفته است.
ما درون زبان متولد میشویم
*در سنت روانکاری لکان، سوژه اساسا آگاه نبوده، خطخورده و به معنای شکاف و گسست میان نیت و آنچه گفته میشود (خودآگاه و ناخودآگاه) است اما لکان زمانی آگاهی انسان را درحال شکلگیری میداند که سه مرحله طی شود: ۱-مرحله رئال که همان هستی نخستین انسان است که هنوز زبان بر او حاکم نشده و با اهتمام به غرایض همراه است. ۲-مرحله خیالی (آینهای) که به شکلگیری ایگو منجر میشود که کودک خود را با تصویر درون آینه، همانندسازی میکند که لکان آن را دروغین و خیالی میداند. زیرا در این موقعیت با تصویری وارونه مواجه هستیم. این مرحله (ساحت خودشیفتگی) است که همواره در انسان وجود داشته است و تنها مختص کودکی نیست. self image در مرحله خیالی، واقعی نبوده و هنگام برقراری ارتباط میانفردی، خودپنداره دروغین از لحاظ لکان، شکاف ارتباط با دیگری را رقم میزند اما در مرحله سوم (ساحت نمادین) که لکان آن را سوژه خطخورده معرفی میکند، سوژه در این مرحله، شکاف برداشته و انسان وارد نظام اجتماعی و زبانی میشود؛
از نظر لکان و بسیاری دیگر اندیشمندان ساختارگرا و پساساختارگرا مانند آلتوسر، اعتقاد بر وجود زبان پیش از تولد دارند، به این معنا که ما درون زبان متولد میشویم پیش از آن برایمان نامی (نام پدر) نهاده میشود که هویتبخش بوده که توسط این زبان تمام امیال و نیازهای خود را بیان میکنیم اما این زبان متعلق به دیگری بزرگ (نظام اجتماعی، قانون، فرهنگ، دین و ...) است که نیازها با نامگذاری برطرف میشود. همچنین باید به این نکته اشاره کرد که این نیازهای بیانشده، نیازهای واقعی ما نیستند. لکان این مرحله را مرحله اختهشدن میداند که زبان، به بدن شکل داده که حرفزدن، نشستن و ... را آموزش میدهد.
*گفتمان چیست؟ گفتمان اساسا ساختاری است که جایگاهها در آن اهمیت پیدا میکند. برای مثال در ریاستجمهوری، فردی که ریاست دولت را بهدست میگیرد، براساس مناسبات اجتماعی و قانونی، عملکرد، توانایی و قدرتش تعریف میشود که ممکن است پس مدتی، تغییر جایگاه بدهد.
*لکان چهار گفتمان دارد که برای تحلیل فیلم از دو گفتمان استفاده خواهیم کرد. در گفتمان نخست، گوینده و حقیقتِ عامل گفتوگو در آن نقش بهسزایی دارند. در ارتباطات کلاسیک، به گوینده و پیام توجه اما حقیقت گوینده توجه نشده است. گفتمان نخست اما شنونده و تولیدِ حاصل گفتمان (در ناخودآگاه) است؛ در این دو گفتمان، سوژه خطخوره نیز حضور موثری دارد.
تحلیل شخصیتهای فیلم از منظر نظریه لکان
*دو گفتمان مورد بررسی، یکی ارباب در گفتوگوی میان ناصر / خسرو و دیگری، روانکاو در گفتوگوی میان میترا / خسرو است. در گفتمان ارباب، رابطه میان ارباب (ناصر) و برده یا مخاطب (خسرو) شکل میگیرد. ارباب در این گفتمان، میل خود را به مخاطب تحمیل میکند. پیش از تحلیل گفتوگوهای میان ناصر و خسرو باید به شخصیت ناصر پرداخت که در پی برآوردن میل پدر خود در عرصه امر نمادین است، مانند دندانپزشک شدن او (برای نشان دادن قدرت مانند نشاندادن دندان حیوانات هنگام عصبانیت) که در آن نظم و قدرت دلالت (از لحاظ دلالت ذهنی) دارد که او را برخوردار از دلالت اجتماعی کرده اما اطاعت از این میل نمادین پدر و جامعه برای ناصر، به تفسیر لکان و ژیژک، حفره و تهی است زیرا میل ناصر نبوده و حفرهای درونی (بهصورت ناخودآگاه) ایجاد کرده است. ناصر برای پر کردنن حفره و حفظ موقعیت اجتماعی دروغین خود از منظر لکان، در پی سرکوب میل دیگران و جایگزین کردن میل خود (رفتارش با خسرو و سایر اعضای خانوادهاش) است که با برچسبزنی بر این افراد، بهدنبال از بین بردن بار نمادین و بیاعتبار جلوهدادن نظم اجتماعی آنهاست.
*بنابراین، تا زمانی که امور مطابق میل ارباب است، همهچیز خوب پیش میرود اما از زمان ورود خسرو به زندگی ناصر و از میان رفتن نظم نمادین زندگی ناصر، ارباب عصبانی میشود. در طول فیلم، ناصر بارها به رعایت نظم زندگیاش به خسرو هشدار میدهد و برای پنهان کردن شکاف میان آنچه هست و باید باشد، برای حفظ قدرت نمادین خود به خشونت متوسل شده و تلاش بر قرار دادن خسرو در حصار هنجارها و انقیاد دیگری بزرگ (قانون و جامعه) است. بههمین دلیل، نواختن موسیقی خیابانی خسرو را بهدلیل نظم نمادین (پدر) نادرست تلقی میکند.
*شکاف سوژه در شخصیت ناصر زمانی پدیدار شده که خسرو مخاطب را متوجه رقصیدن او در زمان کودکی به قصد جمعآوری پول کرده و همچنین مخاطب متوجه مصرف پنهانی سیگار و قرص خواب و اجبار فرزند برای نواختن پیانو برای حفظ موقعیت دیگری بزرگ میشود. ناصر برای صحه گذاشتن و تثبیت موقعیت خویش، مدام عدمموفقیت خسرو را به رخ او میکشد. او در جریان برقراری ارتباط، بهدلیل بندهپنداری دیگران و اختگی خود، در تلاش برای وادار دیگری (خسرو) به انجام میل خویش است.
*جایگاه دیگریِ خسرو در این گفتمان میانفردی، مدام در حال نافرمانی از ارباب بوده و حاضر به اختگی در نظام نمادین نیست و در پی برآوردن میل خود است. برای مثال زمانی که ناصر سعی در درست کردن دندان خسرو (دلالت پنهانی) دارد، خسرو مخالف کرده و خود را تحت انقیاد نظام نمادین قرار نمیدهد؛ به همین دلیل در نظام نمادین از لحاظ روانشناسی به خسرو برچسب دوقطبی زده میشود. خسرو، موفقیت را غلبه نظام نمادین بر خود میداند و علاقهای به نمایش عکسهای خود و گوشدادن به موسیقی کلاسیک نداشته و به نواختن موسیقی خیابانی، بازی با کودکان و ... دارد. خسرو به فیلمبرداری از افراد در زمان حواسپرتی آنان دارد.
رابطهی خسرو/ میترا در گفتمان روانکاو
*جایگاههای چهار عنصر در این گفتمان فرق میکند. عامل یا گوینده ما هیچی است. میترا قرار است در جای عامل گفتوگو یا روانکاو یا هیچی قرار بگیرد. این به معنی روانکاو بودن میترا نیست بلکه به این معنا است که در آن جایگاه عمل میکند اما خسرو و کسی که آنالیز میشود در جایگاه دیگری قرار میگیرد و دیگری سوژهای خطخورده است.
*در صحنه اصلی فیلم میتر،ا خسرو را به خاطر عکاسیاش تشویق میکند. علت میل نیز وجود دارد. یعنی هم میل تولید میکند و هم هیچی است. مهمترین امر عدم قضاوت در ارتباط او با خسرو است که نمیخواهد خسرو را تغییر دهد. حتی زمانی که خسرو جای خود را خیس میکند یا کتابخانه برادرش را به هم میریزد او را سرزنش و قضاوت نمیکند و در جایگاه یک روانکاو هیچی نمیگوید و اجازه میدهد میل خسرو، میل خودش باشد.
نجل رحیم در نقد مغزکاوانه به گونهی دیگری به این فیلم میپردازد و بیماری خسرو را مورد توجه قرار میدهد. او میگوید:
* بایپولاریتی (دوقطبی) امری اگزجری (اغراق شده) و مابین دو قطب نیست، زیرا ما نیز گاهی بسیار برونگرا شده و گاهی درونگرا و افسرده هستیم. انسانهای عادی نیز درجاتی از بایپولاریتی را از خود نشان میدهند.
*زمانی میتوان به این وضعیت، بیماری یا اختلال گفت که شخص در یکی از این فازها رابطهاش را با اجتماع قطع کند.
*بایپولاریتی به این معنا نیست که بیمار دائما از قطبی به قطب دیگر رفته و در یک روز هم افسرده شود و هم شیدایی پیدا کند. در واقعیت امرِ کلنیکالی و بالینی، میتوان فاصلههای بیشتری میان ظهور دو قطب دید.
*یکی از عوارضی که پس از هشت سال جنگ با عراق تجربه کردیم، ضربهها و شوکهای مغزی وارد شده بود. افرادی که از جنگ باز میگردند، حالت اکسایتبیلیتی و عوض شدن سریع مود و حساسیت به صدا را تجربه میکنند؛ لازم نیست از ابتدای تولد شخص بایپولار باشد و میتواند از عوارض جنگ به این اتفاقات رسیده باشید. بنابراین خط داستانی از درون این بایپولاریتی رد نمیشود و در فیلم، بیماری ابزاری است برای اینکه مسئله دیگری را مطرح کند.
*شاید بهتر بود نام فیلم برادرم ناصر باشد زیرا خسرو برای افشا کردن ناصر میآید. فیلم بیشتر دیدگاه کسی است که آمده تا شخصیت دیگری را عریان کند. دیگری آدمی مرتب و منظم است و کار و خانواده موفقی دارد و زندگی آرام شهری در طبقهای خوب دارد. حال این برادر دیگر به هر علتی ناموفق بود و در ذیل نظم موجود قرار داشت و حالا آمده تا این نظم موجود را افشا کند و بگوید که در پشت این نظم موجود همهی زبونیها و دروغگوییها و مخفیکردنها وجود داشته است. در واقع این خط دراما است و خوب پیش میرود.
*امپاتی (همدلی) یکی از عوامل اولیه ارتباط انسان با دیگری است. امپاتی به سرعت در انسان بوجود میآید. انسان در ابتدا از طریق هیجاناتش اجتماعی شده و دیگری برای او معنا پیدا میکند. در نتیجه، هر انسانی برای رشد، امپاتیک نیز است. پس نمیتوان گفت از ابتدا ناصر انسانی غیرامپاتیک و خسرو کاملا امپاتیک است.
شاید بهتر بود نام فیلم برادرم ناصر باشد
*رابطه میترا با خسرو و همچنین ناصر با خسرو رابطهای عاطفی نیست. ناصر همان زخمخوردگی درونی را دارد اما تلاش بر پنهان کردنش دارد و برای موفقیت در زندگی آن را به شکل دیگری در آورده است. خسرو نتوانسته ایمپتی کودکانه و اولیه خود را تحت کنترل در بیاورد و در نتیجه در ارتباطات خود موفق نشده و در رشتههای مورد علاقه خود موفقیتی به دست نیاورده است.
*تمام این موارد در شرایط اجتماعی معنا میدهد اما در فیلم آن شرایط اجتماعی را نمیتوان دید و سربسته است.
*داستان از ورود خسرو به خانه ناصر آغاز میشود و وضعیت یکقطبی و دوقطبی مطرح نیست. مسئله تقابل دو شخصیت است که یکی انفجاری و دیگری درونگرا است. مسلما هر دو شخصیت در کودکی، از نظر اجتماعی مشکلاتی داشتند که به این مرحله رسیدهاند.
ناصر هاشمی هنرپیشه نقش ناصر نیز در این نشست حضور داشت که پس از پایان صحبتهای سخنران به نکاتی در فرایند ساخت فیلم اشاره کرد. در پایان این نشست سوالات و نظرات شرکتکنندگان نیز مطرح شد که در لینک زیر میتوانید به فایل صوتی نشست و گفتوگوها دسترسی داشته باشید.
نظر شما :